
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات، بیستوهشتم اردیبهشتماه، روز بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری است، شاعر, ستارهشناس و فیلسوفی که آثارش به ویژه در رباعیات به حکمت خسروانی تنه میزند.
خِرَد، بهعنوان یکی از پایههای بنیادین اندیشه ایرانی، در آثار شاعران بزرگ خراسان حضوری پررنگ و راهبردی دارد. منطقه فرهنگی خراسان، که در سدههای آغازین پس از اسلام، به یکی از مهمترین کانونهای شکوفایی ادب فارسی بدل شد، جایگاه پرورش شاعرانی است که عقل و تأمل را بر خیال و احساس مقدم میدانستند. از فردوسی، که شاهنامهاش آکنده از ستایش خِرَد و تدبیر است، تا خیام، که با زبانی موجز و گزنده، انسان را به تفکر درباره سرنوشت و چیستی هستی فرامیخواند، میتوان یک خط فکری پیوسته در تأکید بر خِرَدورزی یافت. جلوههای خردگرایی در سبک خراسانی نهتنها میراث ادبی، که بخشی از هویت فکری ایرانیان را شکل داده است.
پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات در میزگردی با موضوع «فردوسی، شاهنامه و میراث او در گستره فرهنگی ایران»، میزبان محمود جعفری دهقی رئیس انجمن ایران شناسی و استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، ابراهیم خدایار دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی در آسیای میانه و سیامک صدیقی دانش آموخته دکترای زبان ادبیات فارسی، استاد دانشگاه، نویسنده و منتقد ادبی، بود تا از فردوسی، خیام، سبک خراسانی و پیوندش با هویت ایرانی و جایگاهش در جهان امروز، سخن بگویند.
خردورزی یکی از ارکان فرهنگ و تمدن ایران بوده است
ابراهیم خدایار با اشاره به اهمیت تاریخی نخسین حاکمان ایرانی بعد از ورود اسلام به ایران گفت: در دوران حکومت سامانیان و سایر حکومتهای خراسانی، خردورزی به عنوان یکی از ارکان اساسی فرهنگ و تمدن آن دوران مطرح بود. این دوره به ویژه در زمینه بلاغت و تصویرسازیهای عینی نقش برجستهای ایفا کرد. در واقع، این دوره، که در آن اندیشمندان بزرگی مانند فردوسی، خیام، ابن سینا، ابوریحان بیرونی و بسیاری دیگر ظهور کردند، به خردورزی و تفکر عقلانی اهمیت زیادی میداد.
وی افزود: این رویکرد خردگرایانه به وضوح در آثار این اندیشمندان نمایان است، از جمله در شاهنامه فردوسی که نه تنها به روایت حماسههای ملی میپردازد، بلکه از خردورزی و اندیشه درست نیز سخن میگوید.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: تشیع نیز در این دوران به خوبی با این رویکرد خردگرایانه همسو بوده است. یکی از ویژگیهای مهم تشیع در این دوره، توجه به جبر و اختیار در عمل است. امام جعفر صادق (ع) در جملهای معروف میفرمایند: «لاجبر ولا تفویض بر امر بین الامرین»، یعنی نه جبر تمامعیار و نه تفویض بیقید و شرط، بلکه در اینجا راه میانهای بین این دو به نام اختیار و آزادی وجود دارد. این نگرش در تشیع به ویژه در مورد تقدیر و اختیار انسان در عمل دیده میشود. حتی در سخنان بسیاری از اندیشمندان شیعه، این انتخاب آزادی و اختیار در زندگی انسانها تأکید شده است.
خدایار دیدگاهی که نسبت به جبر و اختیار در شعر فارسی وجود دارد را دارای زمینههای خردگرایانه و تفکر فلسفی دانست و افزود: به طور مثال، حضرت حافظ در شعر خود به این نکته اشاره میکند که اگرچه ممکن است تقدیر نتواند همه چیز را برای انسان مشخص کند، اما انسان همچنان میتواند در بسیاری از مسائل زندگی خود تصمیم بگیرد و اختیار داشته باشد. او میفرماید: «هرچند گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر قدر ای دل که توانی بکوش». این دیدگاه به وضوح نشان میدهد که انسان در برابر تقدیر، همچنان حق انتخاب و آزادی عمل دارد. در فلسفه مدرن غرب نیز، به ویژه در آثار مارتین هایدگر، این دوگانه جبر و اختیار بررسی شده است. هایدگر در کتاب «هستی و زمان» از سه لایه مختلف برای توضیح وجود انسان (دازاین) استفاده میکند: سویه اختیار، سویه جبر و سویه ناآگاهی محض. تأکید او بر دوگانه اختیار و جبر است و در حقیقت، او نیز به همان نوع تفکر فلسفی میپردازد که در فرهنگ ایرانی و تشیع وجود دارد.
وی اظهار داشت: در نهایت، شاهنامه نیز به این مفاهیم توجه ویژهای دارد. همانطور که در ابتدای شاهنامه آمده است: «به نام خداوند جان و خرد، که ازین برتر اندیشه برنگذرد»، فردوسی در این بیت به خردورزی و اندیشه درست اشاره میکند که همواره باید در زندگی انسانها راهنماییکننده باشد. این خردورزی نه تنها در معنای فلسفی بلکه در تمام جنبههای زندگی انسان در فرهنگ ایرانی و تشیع اهمیت ویژهای دارد.
فردوسی خرد را سرآمد همه اندیشههای ایرانی میداند
محمود جعفری دهقی، با اشاره به آغاز شاهنامه اظهار داشت: جالب است که برخی از علما، بخش ابتدایی شاهنامه را با اسطوره آفرینش زرتشتی مقایسه کردهاند. زیرا در اسطوره آفرینش، جهان از سه دوره تشکیل شده است: دوره نخست، که سه هزار سال بهطول انجامیده، دوران روشنی و اهورایی بوده است؛ همه چیز در آن عالی و منظم بوده. سپس، اهریمن به این جهان یورش میآورد و همهچیز تاریک میشود. در نتیجه نبرد میان پیروان اهورامزدا با اهریمن، دورهای پدید میآید که به آن «دوران آمیختگی» میگویند، یعنی دورانی که خیر و شر در آن در هم آمیختهاند. سرانجام، این دوره نیز به دوران روشنی منتهی میشود.
وی ادامه داد: این همان تفکر ایرانی است که در آن اندیشکدهای که قبلاً به آن اشاره کردم، شکل گرفته است. برخی معتقدند شاهنامه نیز، بهنوعی، بر همین تصور و همین تفکر استوار است. بخش اول شاهنامه، که با کیومرث آغاز میشود و به پادشاهی ضحاک میرسد، معادل همان سههزاره نخست دانسته شده است. حمله ضحاک، در واقع، همانند یورش اهریمن است. دوره پادشاهی ضحاک، که هزار سال بهطول میانجامد، همان دوران آمیختگی خیر و شر است. پایان این دوره نیز، که با پیروزی فریدون رقم میخورد، با بازگشت به دوران روشنی و غلبه بر اهریمن قابل مقایسه دانسته شده است. برخی صاحبنظران چنین دیدگاهی دارند که تا اندازهای جالب و قابل تأمل است.
رئیس انجمن ایرانشناسی افزود: ما در ادامه، با بخشهای دیگری از شاهنامه مواجه میشویم؛ بخشی که به داستانهای حماسی میپردازد، و بخشی که دربردارنده اندرزها و آموزههای اخلاقی است. هرکدام از این بخشها، واقعاً بهتنهایی نیز قابل تحلیل و بررسی هستند.
این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: اما نکته مهمی که میخواهیم مطرح کنیم این است که چرا شاهنامه آنقدر اهمیت دارد که بتواند در پهنه نوروز هم مورد توجه قرار گیرد؟ یکی از دلایل، این است که شاهنامه بر پایه «خرد» استوار است و برای خرد، ارزش بنیادین قائل است. فردوسی، آفرینش را مبتنی بر خرد میداند. در آغاز شاهنامه نیز همین را میبینیم: بهنام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد/ خداوند نام و خداوند جای/ خداوند روزیده رهنمای/ خداوند کیوان و گردان سپهر/ فروزنده ماه و ناهید و مهر/ ز نام و نشان و گمان برتر است/نگارنده بر شده پیکر است.
جعفری دهقی چنین توضیح داد: چرا فردوسی چنین میاندیشد؟ چرا آفرینش را بر پایه خرد میبیند؟ بر اساس اساطیر ایرانی، که شاهنامه هم به آنها تکیه دارد، خداوند در آن جهان روشنی، در سههزاره نخست، همراه شش فرشته اصلی است که در اوستا به آنها امشاسپندان گفته میشود: هومنه (که بعدها بهمن نامیده میشود)، خرداد، شهریور و دیگران. اینها همراهان اهورامزدا هستند. اما یک موجود دیگر نیز در آن عالم حضور دارد: انسان. براساس متون موجود، اهورامزدا در اندیشه آن است که چگونه اهریمن را از جهان روشنی دفع کند. در این میان، او با انسان سخن میگوید و از او میپرسد که آیا حاضر است به جهان مادی بیاید و با اهریمن و پیروانش مبارزه کند؟ انسان این مسئولیت را میپذیرد و بر پایه همین تعهد، قالب جسمانی میگیرد و به زمین میآید.
جعفری دهقی ادامه داد: برای اینکه انسان وارد جهان مادی شود، طبیعتاً این جهان باید پیشتر آفریده شده باشد. بنابراین، آفرینش جهان مادی آغاز میشود. در اساطیر ما، ترتیب آفرینش چنین است: نخست آسمان، سپس زمین، آب، گیاه، حیوان، و در نهایت انسان. یعنی انسان، در پایان آفریده میشود، زمانی که زیرساختها فراهم شدهاند. و هدف از آفرینش انسان، مبارزه با فساد و پدیدههای اهریمنی است. این یعنی آفرینش، مبتنی بر خرد است. حضور انسان در این جهان، بیهوده نیست؛ هدفمند است. و به همین دلیل، فردوسی نیز به این نگاه توجه دارد و خرد را سرآمد همه اندیشههای ایرانی میداند.
دیدگاه خود را بیان کنید