
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات، همزمان با آغاز گمانهزنیها درباره برگزاری دور ششم مذاکرات غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، برخی اعضای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات این کشور در اقدامی قابل تأمل، طرحی را به مجلس سنای آمریکا بردهاند که هدف اصلی آن دائمیسازی تحریمهای انرژی و تسلیحاتی علیه جمهوری اسلامی است.
طرحی موسوم به «قانون تحکیم تحریمهای ایران» که در صورت تصویب و ابلاغ راه را برای رسیدن به توافقی به منظور رفع تحریمهای ایران از سوی دولت آمریکا دشوار خواهد کرد. فارغ از میزان جدیت طراحان این طرح و امکان تصویب و ابلاغ آن، ریشهیابی دلایل اینگونه اقدامات از سوی سیاستمداران آمریکا از هر دو طیف جمهوریخواه و دموکرات اهیمت دارد. مرور نامهای امضاکننده طرح دائمیسازی تحریم ایران نشان میدهد که اعضای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات حتی برای مشخص شدن نتیجه مذاکرات دولت ترامپ با ایران هم صبر نکرده و در پی زیادهخواهی تازهای هستند.
«جکی روزن» سناتور دموکرات، «تیم اسکات» سناتور جمهوریخواه، «مگی هاسان» سناتور دموکرات، «شلدون وایتهاوس» و «بیل هگرتی» سناتورهای جمهوریخواه با ادعاهای غیرمستند و بهانههای متکی به مفاهیم سنتی لیبرالسیم مانند حقوق بشر و مقابله با جنگ و کشتار جمعی طرح تحریم دائمی علیه ایران را امضا کردهاند.
مناقشه ایدئولوژیک در آمریکا
دو حزب جمهوریخواه و دموکرات احزاب همیشگی و اصلی سیاست در ایالات متحده آمریکا هستند و احزاب کوچکتر دیگر براساس رسمی نانوشته در فرآیندهای انتخاباتی و سیاسی، حضور پررنگی ندارند. از این رو روسای جمهور آمریکا بر اساس رای مردم گاهی جمهوریخواه و زمانی دموکرات هستند. دموکراتها در تقسیمبندی ایدئولوژیکی، خود را به لیبرالیسم و مفاهیم آن چون گفتوگو و صلح نزدیکتر نشان میدهند و جمهوریخواهان نگرشی سنتیتر و محافظهکارانه داشته و بر قدرت به عنوان عامل اصلی تعیینکننده در جدالهای جهانی تاکید میکنند. دونالد ترامپ اما با وجود آنکه به عنوان نماینده حزب جمهوریخواه برنده انتخابات 2024 شد و «کامالا هریس» نامزد دموکرات را شکست داد اما نگاهی متفاوتتر از هر دو حزب به جهان، آمریکا و منافع آن دارد.
از نظرگاهی که ترامپ به جهان مینگرد کره زمین ناامنتر و خشنتر از آن است که بتوان بدون اول بودن در قدرت، در آن زیست و با توجه به این نگاه است که میتوان ترکیب «اول آمریکا» را که شعار انتخاباتی او بود، درک کرد. ترامپ برای اول شدن و اول بودن خود و آمریکا هم در دوره نخست ریاست جمهوری و هم در دوره دوم آن، قواعد بسیاری را هم در داخل آمریکا و هم در خارج از مرزهای آن برهم زد و انتخاب مجدد در دور دوم هم نشان داد که اکثریت مردم آمریکا هم این برهمزنی را تایید کردند.
موفقیت ترامپ در اولویت دادن به آمریکا و استفاده از قدرت به عنوان مولفه اثرگذار در روابط با جهان، برای جریانهای دموکرات به صورت خاص و گروههای فراحزبی و قوه عاقله در آمریکا به صورت عام، چندان رویداد خوشایندی نیست، از آن رو که آنها قواعد خاص خود را در اداره جهان دارند و عبور از این قواعد انگیزه اصلی آنها برای مخالفت با هرگونه موفقیت ترامپ از جمله در مذاکرات با ایران است. انگیزهای که بیش و پیش از آنکه ارتباط مستقیمی با ایران داشته باشد، در پی آسیب به هر دستاوردی است که ممکن است ترامپ در مقام رئیسجمهور آمریکا به دست آورد. از دیگر سو گروههای فرادولتی و برخی از دموکراتها، شماری از شعارهای بنیادین آمریکا را متعلق به خود میدانند و اجازه نمیدهند ترامپ با بهرهگیری از آنها به موفقیتی دست یابد. این میان نباید و نمیتوان از نقش لابیهای صهیونیسم و ضدایرانی در تمام لایههای حاکمیتی آمریکا هم چشم پوشید. لابیهایی که کانون قدرت و ثروت بوده و با امکان هرگونه عادی سازی پرونده ایران را در جهان با تمام توان مقابله میکنند.
نگاهی به برخی رسانههای نزدیک به این طیف و نحوه خبررسانی و خبر سازی و تحلیلهای منتشر شده از سوی آنها حکایت از آن دارد که برای سنتیهای لیبرال در آمریکا، اهداف ترامپِ ساختارشکن، خط قرمزی است که برای عدم تحقق آنها حتی حاضرند مفاهیمی چون دیپلماسی و گفتوگو و توافق را هم قربانی کنند. با توجه به اختلافنظرهای پیش آمده در دولت ترامپ و برکناری برخی از اعضای آن، به نظر میرسد این فشارها به داخل کابینه هم رسیده است و دیپلماسیخواهان دیروز آمریکا، امروز بیش از هر زمان دیگری و با انواع اقدامات پیدا و پنهان در برابر روند دیپلماتیک آغاز شده میان تهران و واشنگتن ایستادهاند.
تلاش گروههایی در داخل آمریکا با هدف به بنبست رساندن گفتوگوهای دولت ترامپ با ایران چه با انگیزه انتقام از وی به دلیل خروج از برجام در گذشته باشد و چه با هدف تضعیف دولت او به عنوان رقیبی در آینده، شاید در کوتاهمدت به عنوان دستاوردی برای آن گروهها ثبت شود اما در بلندمدت دکترین سیاست خارجی این کشور را متزلزل نشان خواهد داد. دکترینی که بیش از آنکه متکی بر واقعیات جهان و نیازهای آمریکا باشد، بر رقابتهای سیاسی و جناحی و حتی ایدئولوژیک داخلی اتکا دارد.
آنچه برای ایران مهم است
در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، میان تهران و واشنگتن معادلهای برقرار بود که در عین پیچیدگی از اصول سادهای هم تبعیت میکرد، یکی از آن سختگیری و زبان قدرت جمهوری خواهان و سهلگیری و زبان گفتوگوی دموکراتها در قبال ایران بود. سیاست جمهوری اسلامی ایران اما در ارتباط با آمریکا در تمام ادوار گذشته، صرفنظر از میزان صداقت واشنگتن، شفاف و متکی بر اصول ثابت بوده است. برای تهران پاسخ به دیپلماسیخواهی دموکراتها یا زبان تهدید جمهوریخواهان فقط در چارچوب منافع ملی قابل تحلیل است و از این رو هدف تهران از پذیرش مذاکره غیرمستقیم با آمریکا در این دوره و حضور در پای میز گفتوگو، پیگیری حداکثری منافع خود است. مناقشه ایدئولوژیک میان لیبرالهای سنتی و اقتدارگرایان و محافظهکاران آمریکایی گرچه مذاکرات هستهای دورهای اخیر را تحت تاثیر قرار میدهد اما بیش و پیش از آنکه این موضوع برای تهران کانون دغدغه تعریف شود باید ترامپ و تیم مذاکراتی او را هوشیار سازد.
برای جمهوری اسلامی ایران به واسطه رفتارهای سینوسی ایالات متحده آمریکا در پنج دور مذاکراتی اخیر از یک سو و پیشینه تاریخی بیاعتماد به کاخ سفید از سوی دیگر، تشخیص تاکتیکهای مذاکراتی ترامپ سخت و البته به همان اندازه فاقد اهمیت استراتژیک است. اگر دولت مستقر در کاخ سفید در پی دیپلماسی واقعی با جمهوری اسلامی ایران است باید دربرابر فرادولتهای خارج از کاخ سفید هوشیاری و اقدام متقابل را در دستور کار قرار دهد اما اگر سخن از دیپلماسی و مذاکره بهانهای برای دستاوردسازی کوتاهمدت ترامپ به منظور مصرف داخلی است، نمیتواند امیدی به آن داشته باشد. برای تهران تشخیص این دو موضوع با تجربههای زیسته در 40 سال گذشته و به ویژه برجام چندان سخت نخواهد بود.
نمونه اخیر در اثبات هوشیاری ایران در تشخیص بازی آغاز شده از سوی آمریکا را میتوان در واکنش «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه ایران به تداوم و تنوع گمانهزنیها درباره توافق قریبالوقوع میان ایران و آمریکا مشاهده کرد. عراقچی تصریح کرده است که در حال حاضر تهران و واشنگتن در نقطه توافق نیستند و مسیر توافق از میز مذاکره میگذرد، نه از طریق رسانهها. وزیر امور خارجه ایران در واکنش به تمام مناقشههای داخلی آمریکا درباره مذاکرات ایران یادآور شده است که استفاده ابزاری از نام ایران برای حمله به منتقدان داخلی در آمریکا، حتی برای اسرائیل نیز اقدامی بیارزش است.
به تأکید عراقچی جمهوری اسلامی ایران با صداقت بهدنبال راهحل دیپلماتیکی است که منافع همه طرفها را تأمین کند. اما این مستلزم توافقی است که همه تحریمها را لغو و حقوق هستهای ایران، از جمله غنیسازی، را محقق کند. این شفافترین موضع تهران از زمان آغاز مذاکرات بوده است.
دیدگاه خود را بیان کنید