امام چگونه دیپلماسی انقلاب را بنیان گذاشت؟

تهران - پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات - در بطن پیچیده‌ترین تحولات دهه‌های اخیر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره میدانی برای سنجش عمق اصول‌گرایی دینی در کنار ضرورت‌های دیپلماسی واقع‌گرایانه بوده است.

به گزارش پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات، علی اکبر ولایتی در گفت‌وگو با روزنامه «ایران» درباره عقلانیت راهبردی امام خمینی(ره) در مواجهه با بحران‌ها و حفظ استقلال در برابر قدرت‌های جهانی روایت می‌کند.
گفت‌وگو با دکتر علی‌اکبر ولایتی، مشاور امور بین‌الملل رهبر انقلاب، از معدود فرصت‌هایی است که می‌توان در آن، به‌ جای داوری‌های انتزاعی یا روایت‌های از بیرون، با کسی همکلام شد که در متن تصمیم‌سازی‌های حساس نظام، چه در سال‌های جنگ و چه در بزنگاه‌های جهانی، نقش مستقیم داشته است. این مصاحبه کوششی است برای رمزگشایی از منظومه فکری امام خمینی(ره) در سیاست خارجی؛ منظومه‌ای که در آن، مصلحت نه در برابر اصول، که در امتداد حکمت و عزت معنا می‌یابد. ولایتی با بهره از حافظه تاریخی دقیق و تحلیل‌های ناظر بر تجربه، نشان می‌دهد چگونه امام، با تفکیکی راهبردی میان مصلحت نظام، امت و انقلاب، توانست مرز پررنگی میان واقع‌گرایی سیاسی و سازشکاری ترسیم کند، و چگونه در اوج فشارها، اصل «نه شرقی، نه غربی» را نه به ‌مثابه یک شعار، که به ‌مثابه قطب‌نمای سیاست مستقل در نظم دوقطبی جهان تثبیت کرد. این گفت‌وگو نه صرفاً شرح خاطرات، بلکه تفسیری تحلیلی است از مفصل‌های راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، آن‌گونه که در مدرسه‌ فکری و عملی امام خمینی(ره) بنیاد نهاده شد.

یکی از چالش‌های مفهومی و راهبردی در تحلیل سیاست خارجی امام خمینی(ره)، نسبت میان اصول‌گرایی و مصلحت ‌اندیشی واقع‌گرایانه در تصمیم‌گیری‌های کلان است. با توجه به تجربه شما در سطوح عالی سیاست‌گذاری جمهوری اسلامی، این پرسش مطرح می‌شود که چه سازوکار نظری و عملی در اندیشه و عملکرد امام خمینی(ره) موجب شد تا حفظ اصول و ارزش‌های اسلامی با ملاحظات مصلحت‌ محور در حوزه سیاست خارجی به تعارض نیانجامد و این تعادل چگونه در ساخت قدرت و کنش دیپلماتیک جمهوری اسلامی نهادینه شد؟
بی ‌تردید، یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های حضرت امام خمینی(ره)، پایبندی کامل و بی‌تزلزل به اصول و ارزش‌های اسلامی بود. ایشان در تمام دوران رهبری‌شان، هرگز اصول را قربانی مصلحت‌های زودگذر نکردند. البته امام به مصلحت به ‌عنوان یک مفهوم عقلانی و فقهی باور داشتند، اما این مصلحت‌اندیشی را همواره در چهارچوب اصول دینی، استقلال کشور و کرامت امت اسلامی تعریف می‌کردند؛ نه در چهارچوب تسلیم در برابر زور یا عقب‌نشینی از آرمان‌ها.
یکی از بارزترین مصادیق این نگاه را می‌توان در دوران جنگ تحمیلی مشاهده کرد. در آن سال‌ها فشارهای بین‌المللی و داخلی سنگینی وجود داشت تا نظام جمهوری اسلامی را وادار به سازش کند. بسیاری از سران کشورها، نهادهای بین‌المللی، و حتی برخی جریان‌های داخلی اصرار داشتند که برای پایان جنگ، تن به پذیرش شروطی بدهیم که عملاً به فراموشی تجاوز اولیه عراق می‌انجامید. اما امام قاطعانه فرمودند: «باید معلوم شود چه کسی حمله کرده و متجاوز کیست، و باید تنبیه شود». همین استقامت امام بود که باعث شد ما بتوانیم در جنگ نه ‌تنها از موجودیت کشور دفاع کنیم، بلکه استقلال سیاسی خود را حفظ کنیم. ایشان نه تنها تحت تأثیر فضای روانی، تهدید یا تطمیع قدرت‌ها قرار نمی‌گرفتند، بلکه در بزنگاه‌ها، با توکل بر خدا و تکیه بر مردم، تصمیماتی راهبردی و تاریخی می‌گرفتند. حتی در موضوع پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نیز، امام تا زمانی که مصالح و منافع ملت ایران با عزت همراه نبود، زیر بار آن نرفتند. وقتی شرایط تغییر کرد و حفظ جان مردم و انسجام داخلی ایجاب می‌کرد، با صراحت و صداقت اعلام کردند که این تصمیم برای جلوگیری از ادامه خونریزی است، نه عقب‌نشینی از اصول.

تا چه اندازه می‌توان الگوی مفهومی مورد نظر حضرت امام را به‌عنوان یک چهارچوب نظری پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت، که همزمان می‌توانست استقلال راهبردی کشور را حفظ کرده و در عین حال با پیچیدگی‌های نظم بین‌الملل، الزامات دیپلماسی چندلایه و ضرورت‌های تعامل‌پذیری در نظام جهانی سازگار شود؟
امام خمینی(ره) در حوزه سیاست خارجی، شخصیتی بی‌نظیر در تاریخ معاصر بودند. ایشان ترکیبی از صلابت انقلابی، عقلانیت راهبردی و پایبندی دینی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی به نمایش گذاشتند. تسلیم‌ ناپذیری امام هرگز به ماجراجویی ختم نشد، همان‌طور که عقلانیت و واقع‌بینی ایشان، هیچ‌گاه به سازش‌کاری یا کوتاه‌آمدن از اصول تعبیر نشد.
امام از همان روزهای اول پیروزی انقلاب، اصل «نه شرقی، نه غربی» را به‌عنوان یک راهبرد عملی و پایدار در روابط خارجی جمهوری اسلامی تعریف کردند. این اصل، صرفاً یک شعار سیاسی نبود، بلکه تجلی استقلال فکری و سیاسی نظام اسلامی در برابر دو بلوک سلطه‌گر آن روزگار بود. ایشان تأکید می‌کردند که جمهوری اسلامی زیر بار سلطه آمریکا نخواهد رفت، اما همزمان هشدار می‌دادند که افتادن در دام شوروی هم انحراف از راه اسلام است. این توازن حکیمانه، یکی از رموز پایداری و استقلال سیاست خارجی ایران در چهار دهه گذشته بوده است. امام(ره) سیاست خارجی را بر سه پایه استوار کردند: عزت، حکمت و مصلحت. اما نکته ظریف این است که در منظومه فکری ایشان، مصلحت هرگز به معنای فدا کردن اصول نبود؛ مصلحت باید در چهارچوب حکمت و عزت تعریف می‌شد. اگر مصلحتی منجر به زیر پا گذاشتن عزت اسلامی یا انحراف از حکمت دینی می‌شد، از نظر امام، فاقد مشروعیت بود. در تمام تصمیمات بزرگ، این اصول راهبردی قابل مشاهده‌اند. در دفاع مقدس، در مقابله با تهدیدهای آمریکا، در فتوای تاریخی علیه سلمان رشدی، و حتی در مواجهه با برخی پیشنهادهای سازش در منطقه. امام با قاطعیت اما با تدبیر، راهی را برگزیدند که امروز هم برای ما الهام‌بخش است. در واقع، نگاه امام(ره) به سیاست خارجی، بازتابی از توحید در سیاست بود؛ یعنی فقط در برابر خداوند سر فرود آوردن و هیچ قدرتی را مطلق ندیدن. این همان چیزی است که جمهوری اسلامی را به‌رغم همه فشارها، در مسیر استقلال، مقاومت و اثرگذاری منطقه‌ای و جهانی نگه داشته است. بی‌تردید اگر امروز جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از بحران‌ها دچار لغزش نشد و توانست با وجود فشارها، موقعیت راهبردی خود را حفظ کند، ریشه آن در همان اصولی است که امام خمینی(ره) بنیان گذاشتند و همچنان به عنوان قطب ‌نمای سیاست خارجی کشور عمل می‌کنند.

سیاست خارجی امام خمینی(ره) بر چه مبنای مفهومی و راهبردی توانست میان سه ساحت متمایز اما درهم ‌تنیده‌ «مصلحت نظام»، «مصلحت امت اسلامی» و «مصلحت انقلاب اسلامی» تمایز قائل شود، و این تفکیک چه نسبتی با تلاش ایشان برای تلفیق ارزش‌های اسلامی با منطق حکمرانی در عرصه بین‌الملل داشت؟
یکی از ویژگی‌های منحصر به ‌فرد امام خمینی(ره) این بود که توانستند ارزش‌های اسلامی را با حکمرانی و سیاست‌ورزی در تراز یک دولت مدرن و مستقل ترکیب کنند؛ بدون آن‌که از اصول و آموزه‌های دینی عدول کنند. در سیاست خارجی ایشان، سه ساحت مصلحت به ‌وضوح قابل تفکیک است: مصلحت نظام، مصلحت امت اسلامی و مصلحت انقلاب اسلامی. اما امام این سطوح را نه به ‌صورت منفک و متعارض، بلکه به‌ شکل درهم‌تنیده اما سلسله‌ مراتبی می‌دیدند. ایشان همواره تأکید داشتند که مصلحت نظام جمهوری اسلامی، باید در چهارچوب آرمان‌های انقلاب و منافع کلان امت اسلامی معنا شود، نه برعکس. به عبارت دیگر، نظام اسلامی ابزار تحقق اهداف امت و آرمان‌های جهانی اسلام است، نه صرفاً یک ساختار سیاسی در مرزهای جغرافیایی ایران. بنابراین، هرگاه بحث مصلحت پیش می‌آمد، این مصلحت باید از درون اصول برخیزد، نه اینکه اصول فدای مصلحت شوند.
نمونه‌ای روشن از این نگاه، واکنش تاریخی امام به ماجرای توهین سلمان رشدی به پیامبر اسلام(ص) بود. این مسأله فقط یک توهین فرهنگی یا ادبی نبود؛ بلکه بخشی از پروژه نظام‌مند غرب برای بی‌اعتبار کردن دین در عصر سلطه رسانه‌ای بود. فتوای قاطع امام، نه ‌تنها یک حکم فقهی، بلکه یک موضع‌گیری بزرگ سیاسی و تمدنی بود. این فتوا جهان اسلام را بیدار کرد، روح عزت را در مسلمانان دمید و به بسیاری از مؤمنان، شجاعت داد که از هویت و ارزش‌هایشان دفاع کنند. از برخی نزدیکان امام شنیدم که وقتی ایشان از موضوع مطلع شدند و فتوا صادر کردند، در اتاق‌شان قدم می‌زدند و با حسرت می‌گفتند: «دریغ از جوانی»؛ یعنی اگر خودم جوان بودم، شخصاً برای دفاع از پیامبر اقدام می‌کردم. این جمله کوتاه، نهایت ارادت امام به ساحت پیامبر اسلام را نشان می‌دهد؛ و مهم‌تر از آن، آمادگی ایشان برای پرداخت هزینه عملی در راه دفاع از مقدسات.

چرا فتوای تاریخی امام خمینی(ره) در پاسخ به توهین سلمان رشدی را می‌توان به ‌منزله‌ یک نقطه عطف در بازتعریف جایگاه دیانت و مرجعیت دینی در عرصه روابط بین‌الملل و دفاع جهانی از مقدسات قلمداد کرد؟
فتوای تاریخی امام خمینی(ره) در برابر توهین به ساحت پیامبر اسلام، صرفاً یک حکم فقهی نبود؛ بلکه حرکتی تمدنی بود که عملاً جبهه جدیدی در دفاع از هویت دینی مسلمانان در سراسر جهان گشود. آنچه این واکنش را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر تبدیل کرد، جسارت در ترجیح اصول اسلامی بر محاسبات سیاسی و دیپلماتیک بود. امام نشان دادند که حریم پیامبر اسلام، خط قرمزی است که نمی‌توان آن را به بهانه منافع بین‌المللی یا ملاحظات دیپلماتیک نادیده گرفت. بازتاب این فتوا در سطح بین‌المللی، از یک سو موجب بیداری توده‌های مسلمان و احیای غیرت دینی در جوامع اسلامی شد، و از سوی دیگر، هزینه اهانت به مقدسات را برای طراحان جنگ فرهنگی و روانی بالا برد. پس از آن، نهضتی جهانی علیه توهین به مقدسات شکل گرفت که آثار آن تا امروز نیز قابل مشاهده است؛ از خیزش‌های مردمی در کشورهای اسلامی تا رشد جنبش‌های ضد اسلام‌هراسی در غرب.

این اقدام چه تمایزات مفهومی و کارکردی با نحوه مواجهه‌ رهبران دینی سایر ادیان، بویژه در مسیحیت، با پدیده‌های مشابه داشت؟
این واکنش را وقتی بهتر می‌توان درک کرد که آن را در قیاس با رفتار رهبران سایر ادیان قرار دهیم. در حالی‌که در مسیحیت نیز توهین‌هایی چون فیلم موهن «وسوسه مسیح» اتفاق افتاد، رهبران دینی این دین عمدتاً سکوت کردند یا به بیانیه‌هایی مبهم بسنده کردند. دلیل این تفاوت، در نوع نگاه امام به مسئولیت دینی و سیاسی نهفته بود؛ ایشان دین را صرفاً پند اخلاقی یا امری فردی نمی‌دیدند، بلکه به آن به عنوان رکن اصلی هویت امت و پایه سیاست جهانی نگاه می‌کردند. در این میان، امام خمینی(ره) با صدور آن فتوا نشان داد که رهبری دینی در اسلامِ انقلابی، مسئولیت جهانی دارد. او نه ‌تنها از تشیع، نه فقط از ایران، بلکه از اسلام به مثابه تمدن جهانی دفاع کرد. این اقدام، آغاز مسیری شد که اگر طی نمی‌شد، امروز نه‌ تنها اهانت به پیامبر اسلام عادی می‌شد، بلکه توهین به هرگونه ارزش دینی، به یک هنجار فرهنگی در غرب تبدیل می‌گردید. بنابراین، امام(ره) با تلفیق غیرت دینی و حکمرانی مقتدرانه، الگوی جدیدی از رهبری دینی در جهان معاصر ارائه دادند؛ الگویی که هم الهام‌ بخش ملت‌ها بود و هم بازدارنده در برابر هجمه‌های فرهنگی علیه دین. اگر آن واکنش اتفاق نمی‌افتاد، به احتمال زیاد امروز با یک اسلامِ منزوی، تحقیرشده و بی‌دفاع در عرصه جهانی مواجه بودیم.

دیدگاه خود را بیان کنید

0 دیدگاه